دیروز داشتم مصاحبه نیک اهنگ کوثر را میخواندم با سایت زنان ایران . او در بخشی از صحبتهایش بطور غیر مستقیم با طنز مجله زنان و فعالیتهای زنان برای بدست اوردن حقشان به این صورت را به سخره گرفته بود. راستش را بخواهید اول من خیلی بهم بر خورد.(البته با توجه به اینکه یکسالی است که خواننده این محله هستم و از طرف دیگر خودم هم از ته
دل طرفدار این حرکتهای جداگانه یا به اصطلاح فمینیستی نیستم) راستش را بخواهید سالها قبل در دوران نوجوانی من که خوره کتاب بودم کتابی از انتشارات قلم به دستم افتاد که مصاحبه ای بود با بانو ایندیرا گاندی نخست وزیر هند که انموقع هنوز مرحوم نشده بود. در ان کتاب که از قضا یا به قصد مصاحبه گرش هم یک خانم بود در جایی نکته ای بیان شده
بود که بعدها در فکر و ذهن من جای گرفت و هرگز نتوانستم انرا فراموش کنم . خبرنگار از او در مورد فعالیتهای فمینیستی و تشکیل احزاب خاص زنان سوال کرده بود. و او گفته
بود که فکر نمیکند این حرکتها درست باشد و خودش هرگز به انها تمایلی نداشته چون فکر میکند که زنان هم جزو جامعه انسانها هستند و این کار درست نیست .زنان تنها با فعالیت
و تلا ش مستمر میتوانند حقوق خود را ثابت کنند . مگر مردان حزبی به نام مردان دارند که ما زنان خود را از انها جدا کنیم و بگوییم حزب زنان؟ راستش این حرفها روی من خیلی
تاثیر گذاشت وواقعا فکر میکنم در منطق درست است. اما به شرطی که جامعه مردسالار نباشد! مثل جامعه ما که مردان روشنفکر ما هم در عین حمایت از حقوق زنان خود یک
مرد سنتی خانه هستند . امروز من هم با اینکه دلم میخواهد این را قبول کنم اما میبینم در جامعه ای که از اصل مردانه است و زنان با تمام تلاششان هنوز نقش دوم را در جامعه ایفا
ظاهرا بر عهده دارند شاید این منطق درست نباشد . شاید احتیاج به یک تشکل هایی باشد که زنان را (نه زنان روشنفکر که زنان طبقات دیگر اجتماع را) منسجم کند و اعتماد به
نفس از دست رفته اشان را به انها برگرداند . من هنوز با اینکه ته دلم هنوز برای این حرکتها صاف نیست اما امروز فکر میکنم که اینکار درستتر از قبل است. اینها را گفتم برای
کسانی چون نیک اهنگ کوثر عزیز و دیگرانی چون همسرم.
دل طرفدار این حرکتهای جداگانه یا به اصطلاح فمینیستی نیستم) راستش را بخواهید سالها قبل در دوران نوجوانی من که خوره کتاب بودم کتابی از انتشارات قلم به دستم افتاد که مصاحبه ای بود با بانو ایندیرا گاندی نخست وزیر هند که انموقع هنوز مرحوم نشده بود. در ان کتاب که از قضا یا به قصد مصاحبه گرش هم یک خانم بود در جایی نکته ای بیان شده
بود که بعدها در فکر و ذهن من جای گرفت و هرگز نتوانستم انرا فراموش کنم . خبرنگار از او در مورد فعالیتهای فمینیستی و تشکیل احزاب خاص زنان سوال کرده بود. و او گفته
بود که فکر نمیکند این حرکتها درست باشد و خودش هرگز به انها تمایلی نداشته چون فکر میکند که زنان هم جزو جامعه انسانها هستند و این کار درست نیست .زنان تنها با فعالیت
و تلا ش مستمر میتوانند حقوق خود را ثابت کنند . مگر مردان حزبی به نام مردان دارند که ما زنان خود را از انها جدا کنیم و بگوییم حزب زنان؟ راستش این حرفها روی من خیلی
تاثیر گذاشت وواقعا فکر میکنم در منطق درست است. اما به شرطی که جامعه مردسالار نباشد! مثل جامعه ما که مردان روشنفکر ما هم در عین حمایت از حقوق زنان خود یک
مرد سنتی خانه هستند . امروز من هم با اینکه دلم میخواهد این را قبول کنم اما میبینم در جامعه ای که از اصل مردانه است و زنان با تمام تلاششان هنوز نقش دوم را در جامعه ایفا
ظاهرا بر عهده دارند شاید این منطق درست نباشد . شاید احتیاج به یک تشکل هایی باشد که زنان را (نه زنان روشنفکر که زنان طبقات دیگر اجتماع را) منسجم کند و اعتماد به
نفس از دست رفته اشان را به انها برگرداند . من هنوز با اینکه ته دلم هنوز برای این حرکتها صاف نیست اما امروز فکر میکنم که اینکار درستتر از قبل است. اینها را گفتم برای
کسانی چون نیک اهنگ کوثر عزیز و دیگرانی چون همسرم.
<< Home