ديدن منظره و حشتناک انفجار چيز بدی است. آخر تا کی قرار است ادامه پيدا کند. شده است مثل جنگهای خون در برابر خون قبايل عصر حجر. آمريکايي ها و به اصطلاحی غربي ها از يک طرف و مسلمانان هم از طرف ديگر . هر چند واژه مسلمانان واژه درستي نيست . بهتر است بگوييم تند رو های دو تمدن مشغول مباحثه هستند . آخر هر گروهي يک جوری گفتگو می کنند .نمي دانم کدام صد درصد درست مي گويند اما از ديدن و شنيدن خبر مرگ و کشت و کشتار ديگر متنفرم . تمي فهمم چطور دلشان مي آيد . آدم راحت در وسط يک شهر بزرگ نشسته است در محل کارش و يکدفعه همه چيز تمام مي شود . مرگ غم انگيزی است. و از آن غم انگيزتر ماجرای آدمهايي است که مي مانند . و هميشه حتما از هر ماشين و هر صدای ناگهاني اي مي ترسند. حتي حرف زدن ازش هم بد است و سخت .
<< Home