Thursday, February 19, 2004

روزهای تلخ انگار تمامی ندارند برای این سرزمین .
دیگه حتی اشک هم چاره ساز نیست . تا کی برای برای صدها و هزاران کشته اشک ریخت . راهی دیگر باید جست.
اینجا روزنامه ها ورادیو تلویزیون در حد بالای همان اصطلاحی که ما بهش میگوییم "آبگوشتی " هستند. اما امروز یکی از این روزنامه های خیلی آبگوشتی و اصلی این شهر که مهمترین خبرهاش افتادن گربه میس فلان توی جوب آب یا شکایت میسیز فلان برای پارس کردن سگ همسایه است دوتا خبر از ایران داشت.(باتوجه به اینکه اینجا 99% نمیدانند ایران کجاست و اکثرا با عراق که این روزها نامش زیاد برده می شود اشتباه می کنند)و این دوتا خبر هیچکدام خوب نبود . یکی خبر انفجار واگن های قطار در نیشابور و یکی خبر اعتراض پناهندگان ایرانی در هلند. با یک عکس وحشتناک از دهان و چشم دوخته. و کلی تفسیر در باره حرکت این جند وقته بیشتر کشورهای اروپایی در مقابل پناهندگان. اما دنباله خبر کامل برخورد قطارها نوشته بود هنوز کمتر از دو ماه از کشته شدن 40000 نفر از مردم در شهر تاریخی بم براثر زلزله نگذشته باز خبری پر مرگ و میر از ایران میرسد. راستی تا کی باید این خبرها را بشنویم. نمی فهمم چطور ممکن است 51 واگن با بارهای وحشتناکی مثل گوگرد و بنزین و پنبه و کود در کنار هم اینطور رها می شوند که خود به خود راه می افتند و از ایستگاهی به ایستگاهی می روند و فاجعه درست می کنند. نمی فهمم در مملکتی که همه مردم هر روز زیر ذره بین هستن که مبادا حتی در مغزشان فکرهای بدی بکنند چطور ممکن است 51 واگن همینطوری به امان خدا رها شده باشند.
و از آنطرف تعطیلی روزنامه ها هر چند خیلی عجیب و غیر قابل باور نیست . آخر عادت کرده ایم! آنهم شب یک انتخابات کاملا آزاد !!!!!!!!!!!!! راستی چرا همه اتفاقات با هم می آفتند ؟

Monday, February 16, 2004

این روزها مشکلی با این دختر خانممان پیدا کردهایم. خیلی از کلمات فارسی را فراموش کرده ودائم دارد می پرسد مثلا به هرس چی می گن؟
امروز سر کاری دعوایش کردم تنبیه شده بود که برای مرتب نکردن اتاقش حق ندارد تلویزیون ببیند. داشت جرو بحث می کرد که حالا ببینم بعد جمع می کنم ... گفتم لطفا بسه برو وگرنه یه چیز بدتری می گم ها!! خیلی حق به جانت گفت اگه چیز بدتری بگی حتما وقتی مردی یعنی فوت !!! کردی میری جهنم ها !