Thursday, December 05, 2002

امشب مجبور بودم مسیر طولانی ای را در اتوبانهای تهران ساعت 12 شب تنها به خانه بیایم . هر کس هر چه دلش میخواهد فکر کند اما مجبور شدم پایم را روی گاز بگذارم و
با سرعت بالای 120 طی طریق کنم . اگر می پرسید چرا از دیگر راننده هایی که دیدن یک خانم تنها انهم نصف شب توی تهران برایشان عجیب بود بپرسید.
دست و پای زنانمان را توی گردو گذاشته اند به همین دلیل عجیب بنظر می اید که زنی بخواهد پا را از گلیم بافته شده برایش فرا تر بگذاردو بخواهد خودی نشان دهد. البته این
برای من عجیب نیست . سالها ست که دارم با این موضوع زندکی می کنم . اما حالا با گذشت دوران نوجوانی! و گذر از ایامی که تنها هر کاری را برای ماجراجویی ولذت
لجبازی انجام می دادم گذشته و با دید دیگری به مسایل نگاه می کنم . حالا میخواهم دخترم و دخترانم مجبور نباشند جلوی چشم حسرت بار نسل قبل از خود انچه حقشان است را
بعنو.ان لجبازی بدست بیاورند . من نمیخواهم انها همچون جو.انهایی که امروزه به عنوان نسل سوم از انها یاد میشود موجوداتی غیر عادی بار بیایند . ادمهایی که حتی ندانند
برای فردایشان چه می خواهند . راستی این نگاه من دور از واقعیت است؟؟

Wednesday, December 04, 2002

بعد از مدتها دوباره برگشتم . راستش میخواستم که دیگه ننویسم اما نشد . دلم تنگ شد و انهم بد جوری ! راستش صحبت با یک مشاور هم باعث شد که بیشتر راغب به اینکار بشوم.
البته میدانم که صحبت با مشاور در ایران یعنی دیوانگی . اما من قصد ندارم که ان را پنهان کنم . چون بر عکس اعتقاد عمومی فکر میکنم که کار اشتباهی نیست. نظرات ان خانم
دکتر باعث شد که در انچه خودم اعتقاد داشتم راسختر شوم و ان این مطلب است که بر عکس انچه سالهای سال به ما و به مادران ما و به مادران مادران ما یاد داده اند نباید از زن بودن خودم دلخور باشم و یا دچار ان ترس و خود پنهانی ارث و میراث مادران این سرزمین شوم . این دیدار و مطالعه چند کتاب مرا بران داشت که بار دیکر به این مسئله از دیدی دیگر نگاه کنم . شاید انچه مردان و شاید بیش از ان خود زنان در ان نقش داشته اند خارج شدن از صحنه بوده است . زنان ما همیشه از بی ابرویی یا از پچ پچ
مردم بوده میتر سیده اند . من فکر میکنم که انچه امروز جامعه ما و خصوصا زنان ما به ان احتیاج دارند نه مبارزه سیاسی و بدست اوردن حقوق سیاسی که مبارزه برای خود
باوری بیشتر است . بقول یکی از اساتید دانشگاهی ام در یک دهه قبل لازم نیست که همه جامعه را درست کنیم . اول از خودمان شروع کنیم . و من الان فکر میکنم مبارزه برای
خود باوری و اعتماد به نفس بدست اوردن از سوی زنان لازم است . البته این حرکتی است که از حدود یک قرن پیش و با زنانی که اولین حرکتها را برای کشف حجاب و ایجاد
مدارس دخترانه اغاز کردند شروع شده است و امروز هم بیش از پیش در جامعه ما دارد جای خود را باز میکند . من امروز فکر میکنم بعنوان یک زن باید بیشتر از پیش به
خود باوری برسم تا بتوانم از انچه طیف ما زنان را در خود مستور کرده تدر ایم.