Saturday, October 18, 2003

وقتی خيلی حرف داری حرف زدن آسان نيست . گمشده در ميان کلا ف سر در گم فکر های گذرا .......

Friday, October 17, 2003

در جريان ماجرای افسانه نوروزی و پس از آن ماجرای خانم شيرين عبادی و جايزه نوبل آن چيزی که بيش از همه به چشم می خورد يک همدلی بدون قرار قبلی ميان بلاگر هاست . شايد اين دو موضوع نشان داد که آنچه درباره قدرت وبلاگ های ايرانی و جايگزنی آنان به جای رسانه های آزاد خبری در ايران مي گفتند اصلا بي جا نيست. وبلاگ های ايرانی خود بصورت رسانه ای در آمده اند که همه خبر ها را می توان در آنها يافت . از شايعه های سياسي تا اخبار روزانه زندگی مردم و حتی گاهی قيمت لوازم مختلف !
شاهد مثال را می توان در جريان ماجرای استقبال از خانم شيرين عبادی دانست و حتی قبل از آن اعلام اين ماجرا. درست است که تعداد کسانی که در آيران به اينترنت دسترسي دارند بنا بر آمار رسمي دولتی تنها 7 ميليون نفر است . که تنها حدود نيمی از آنان بصورت دائم از اينترنت استفاده می کنند و اين نسبت به جمعيت ايران چيزی حدود 1% است , اما با وجود اين و از آنجايي که اينترنت در اين ميانه به کمک سيستم خبری غير متمرکز ايران يعنی خبرهای دهان به دهان و به روايـتی شايعه آمده است. و اين خود نقشي قابل ذکر است. اگر اين روزهاگردشی در اين رسانه نه چندان رسمي کرده باشيد شاهد رپرتاژ ها و گزارشهايي بسيار کامل همراه با عکسهايي شکيل , نه فقط در وبلاگ حرفه ای ها ( که منظور خبرنگاران حرفه ای هستند که اينک در اين عرصه نيز به فعاليـت می پردازند) که در وبلاگهای ديگران نيز( که در طی اين يکی دو سال وبلاگ نويسی اينک به نوعی حرفه ای محسوب می شوند) بوده ايد. و اين در زمانی که راديو و تلويزيون بعنوان تنها رسانه موجود در ايران از اطلاع رسانی دريغ کرده اند اين موهبت عصر ارتباطات بيشتر از قبل خود را نشان می دهد.
به اين وبلاگها سر بزنيد.( اُينها همه نيستند فقط بعنوان نمونه )مثال فکر روش _ _ شادی شاعرانه
_چرا نگاه نکردم
وووو....

دلم مي خواهد گاهي اوقات خودم باشم. خودم تصميم بگيرم . مثل خودت . من هميشه همسرم, مادرم و دختر . اما گاهي مي خواهم خودم باشم هماني که هميشه فراموش شده. مي فهمي ؟ مي خواهم اشتباهاتم
هم مال خودم باشد نشاني از خودم داشته باشد . دوست دارم گاهي بد باشم . گاهی خوب . دوست ندارم ديگران به من بگويند چه کنم چه نکنم. حتي وقتي باور دارم که از سر دلسوزی است . اينها را ميداني ؟ من هم يک آدمم مثل خودت پس همان جور که دوست داری با تو رفتار کنم با من رفتار کن.

Wednesday, October 15, 2003

ديروز تا حالا دلم دارد از سينه بيرون می تپد . همانطور که پيش بيني مي شد ديشب ايران عيد بوده .کاش آنجا بودم. ديشب مردم غوغا کردند و بار ديگر ثابت کردند که حساب دولت از مردم جداست. زيباترين لحظات در طول ساليان دراز گذشته است . اميدوارم اين شادی مثل دوم خرداد به عزا نيانجامد. و آرزوهای مردم به هدر نرود. ما شده ايم مصداق آن مثل معروف مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد می ترسد. البته حساب خانم عبادی با آقای رييس جمهور !!! جداست . هر چه باشد شيرين عبادی از مردم است نه از حاکمان و نه از قدرتمداران . بار ديگر اين پيروزی را به همه تبريک می گويم و اول از همه به خودم.


Sunday, October 12, 2003

به همه تبريک
دو سه روز است که قلبم جای ديگری ميتپد . کنار ميدان آزادی و ... آخ کاش بودم و می خنديدم. کاش بودم تا به شادی با کسانی می خنديدم و می گريستم که می فهميدند مرا . اينجا اين چند روزه سعی کرده ام با زبان دست و پا شکسته ام به اطرافيانم بفهمانم که چه حس می کنم اما نمی فهمند . اصلا درک نمی کنند. حتی خيلی ها که مومن ترند عصبانی اند که چرا به پاپ جايزه را نداده اند.اصلا نمی فهمند حتی زنها که چرا اين جايزه اينقدر برای ما مهم است .
وقتی نمی فهمند می گويم به جهنم خودم می فهمم همه زنان مملکتم و حتی بسياری از مردان می فهمند و آنان که با اين جايزه دل ما را شاد کردند هم می فهمند همن کافی است . همين اسلحه برايمان کافی است. خواهيم جنگيد و
اينبار با شادی بیشتر . به همراه شير زنی از نسل زنان ايران . از نسل مادرانمان از نسل مادر مادرانمان و....
بعد از چند روز هنوز دلم در سينه بلند بلند می تپد و با ياد آوری اين پيروزی اشک ناخودآگاه سرازير می شود.